طنز/ چند قطعه از فیض بوک+ بوق ممتد، علیرضا قزوه!
معلّم:
منم آموزگاری صاف و ساده
خداییش اینکه من میخوام، زیاده؟
فقط لطفی بکن، یارب! شب و روز
نباشم شرمسار خانواده
کارگردان سینما:
خدایا! بارالها! یعنی میشه؟
دُرُس شه کارها از اصل و ریشه
دُرُس مثل همون فیلمی که اون سال
قیامت کرده بود از حیث گیشه
شهردار:
مگر جامانده باشد، اشتباهی
نمانده چالهای جایی به راهی
تمام شهر تهران را بگردید
به جز چاه زنخدان نیست چاهی
راننده تاکسی:
به نام اون که رحمان و رحیمه
روال کار من، مثل قدیمه
خدا هرجا که باشم، با منه، چون
مسیر من صراط المستقیمه!
نماینده مجلس:
گرفتم خانهای پهلوی مجلس
گرفت اعضای بنده، بوی مجلس
خدایا! از تو ممنونم که هستم
برای بار چندم توی مجلس
پیرمرد «دا» فروش:
به ایران و به دنیا میفروشم
به پایین و به بالا میفروشم
خدایا شکر از این عمری که دادی!
نود ساله فقط «دا» میفروشم
-------
شعر دیگری از فیض
«با سر آمد علیرضا قزوه
شد سر آمد علیرضا قزوه
همه باید به یک طرف بروند
تا شود رد علیرضا قزوه
شعرهایش در ابتدا بودند
یک مجلد علیرضا قزوه
چاپ آثار او پس از چندی
شد مجدد علیرضا قزوه
نیست جایی و نیست ارگانی
که نباشد علیرضا قزوه
شک ندارم که بیشتر از صد
شغل دارد علیرضا قزوه
بیت رهبر علیرضا قزوه
توی مرقد علیرضا قزوه
هر کجا میروی پی کاری
میرسد عد! علیرضا قزوه
کنگره نیست کنگره، وقتی
که ندارد علیرضا قزوه
هیچکس مصرعی نخواهد خواند
تا نیاید علیرضا قزوه
نمره دیگران اگر شد بیست
شد ولی صد علیرضا قزوه
به یقین رشد کرده از هر حیث
خاصه از قد علیرضا قزوه
شکر ایزد که زن گرفت و نماند
یک مجرد علیرضا قزوه
بوق تکتک تمام شاعرها
بوق ممتد علیرضا قزوه
یک نفر گفت: مخلصیم آقا
گفت: باشد،علیرضا قزوه
وای بر حال تو اگر با تو
بشود بد علیرضا قزوه!
من که میترسم از عواقب آن
به محمد، علیرضا قزوه!
قزوه یک شاعر است اما، کاش...!
هیس! آمد علیرضا قزوه»
نظرات شما عزیزان:
نظرات